پرنده هاي قفسي
سلام بردختر گلم كه خييييللللي دوستش دارم
ديروز عموعليرضا اينا اومده بودن خونه مون و جنابعالي هم تا تونستي با دوقلوهاي شيطون عمو بدو بدو و بازي كردين. ظهر هم ناهارمونو برداشتيم و همگي رفتيم تو پارك شهر اونجا ناهار خورديم. شما هم يه دوري زدين تو پارك و پرنده هاي داخل قفس رو نگاه مي كردين. واقعاً چقد دلم سوخت براشون كه اينگونه تو اون فضاي كم خيلي غمگين و با حسرت بيرون رو تماشا مي كردند. تو اميررضا و اميدرضا مقداري از علفها وسبزه ها رو چيدين و ريختن تو قفس پيش قرقاول ها، اونها هم شروع به خوردن سبزه ها كردن. واقعاً سخته براي اين پرندهاي محبوس تو اون قفسهاي خشك و خالي كه دور و برشون پراز گل و سبزه باشه واونا فقط از پشت قفس فلزي نظاره گر باشن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی