تاراجونمتاراجونم، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

دخترم تارا

تشكر ويژه از رهاجون دخترگل عمه

1391/1/28 11:37
نویسنده : رویا
511 بازدید
اشتراک گذاری

قصه تارا و مكيدن انگشت شستش

روزي بود روزگاري بود يه دختر ناز تو يه شهر به دنيا اومد. اون دخمل كوچولو از همان روزهاي اولي كه به دنيا اومد شروع كرد به مكيدن انگشت شستش ، مامانش اولش زياد اهميت نداد ولي وقتي ديد ني ني  داره عادت ميكنه و مدام انگشتش تو دهنشه دست به كار شد كه ديگه نذاره اينكارو ادامه  بده   ولي كاراز كار گذشته بود و اون بچه كوچولو كاملاً به مكيدن شستش عادت كرده بود. ماماني وقتي هركاري كرد كه دخترش رو از اينكار بازداره اثر نكرد ديگه دلش نيومد كه ني ني كوچولوش رو بيشتر از اين عذاب بده و اجازه داد كه بازهم انگشتشو بمكه وباخودش گفت كه حتماً بزرگتر كه شد بهش ميفهمونيم اين كار خوب نيست و اون هم تركش ميكنه ... القصه تارا كوچولو روزبروز بزرگتر شد يه ساله...دوساله...سه ساله...چهارساله شد و همچنان شستشو مي مكيد. درواقع يه جورايي به تمام معنا معتاد به مكيدن انگشتش شده بود.

بابا و مامان گراميش بسي رنج بردند در اين چهار سال ولي اندكي از وابستگي تارا خانم كم نشده بود. تااينكه روزي از روزها دخترعمه مامان (رها خانم گل ) مهمون خونه شون شد وبا خودش چندتا كتاب آورد و به تاراجون هديه داد.تاراهم كه عاشق هديه گرفتن و بازكردن هديه است با خوشحالي كتابا رو بازكرد داد به مامان تا براش بخونه(مادرزحمتكش هركتابي را بين ده تا بيست بار مجبور است كه بخواند).

يكي از كتابها اسمش بود: رنگ پوپو پريده از بس كه شست مكيده

محتواش در مورد پسري بود كه انگشتشو مي مكيد ،همه خانواده بسيج شدند و هرروز مضرات اينكار رو براش توضيح ميدادند ازجمله اينكه فرم دندونات خراب ميشه بايد بري دندون پزشكي پلاك بذاري ،دستت زخم ميشه عفونت ميكنه و...... خلاصه اين كتاب رو مامان و بابا روزي چندبار همراه با توضيحات اضافه برای دخملی مي خوندند. خوشبختانه و در عين ناباوري روي تارا تأثير گذاشت و كم كم در طي يك هفته مكيدن انگشت رو كنار گذاشت

الهي قربونت برم كه با چه عذابي خودتو كنترل ميكردي ، شبها دستش مدام دور ور صورتش وول ميخورد و براي اينكه وسوسه نشه يا دستهاشو ميذاشت زيرسرش يا زير متكاش قايمشون ميكرد. خيلي خوشحالم دختر گلم كه تونستي اين عادت بد رو ترك كني خداييش كم كم داشت فرم دندونات به هم مي ريخت.

رها جونم خيلي دوستت داريم وبي نهايت ازت متشكريم كه فرشته zibaنجات شدي و پروژه به اين سختي رو استارت زدي

 

تصاویرشباهنگ Shabahang- Thank You: 7

 

ziba 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سحر مامان سورنا بلا
28 فروردین 91 11:04
سلام دخمل گل ،خونه نو مبارکه چقدر خوشکله
از اینکه دیگه انگشت مکیدن رو ترک کردی خوشحالم... یه چیز میگم بین خودمون بمونه...
منم وقتی کوچیک بودم یه جورایی با شست ارتباط داشتم چونکه شست دو تا از پسر بچه ها رو گاز گرفتم... ولی خوب حالا خاطره شده


سحرجون انگاري خودتونم مثل سورنا وروجك بودين ها!!!!!
رها
28 فروردین 91 19:55
واااااااااااییییییییییییی خیلی خوشحال شدم که شنیدم تارای عزیزم عادت شست مکیدنش رو ترک کرده
هورررراااااااااااااااااااااااااااااااااااا
به تارای گلم بگو حالا که این عادتشو ترک کرده آجی رها یه هدیه دیگه هم براش داره


وااااااااي ماهم كه عشق هدددددديه ILOVE YOU
مامانی درسا
29 فروردین 91 2:48
عزیزم آفرین به رها حونی و مرحبا به تارا گلی خاله . یه دنیا بوس هم فقط فقطط واسه تارا گلی


ممنون خاله جون
مامان ثنا و ثمین
30 فروردین 91 16:10
بهت تبریک میگم تارا جون.
معلومه اراده ی قویی داری عسیسم


ممنون خاله جونم خوشحال شديم تشريف آوردين بوووووووس
خاله ستاره
31 فروردین 91 0:51
مامانی تارا سلام
ممنون از این که به ما سر میزنید و شرمنده که به خاطر یکسری مشغله و گرفتاری نمیتوانم پاسخگوی محبتتون باشم ولی هنوز در خدمت شما هستم تا هر مطلب و یا طرحی نو به نظرتون برسه را به کار بندیم
قالب جدید تارا جون خیلی قشنگه.دختر کوچولوم تا دید اصرار داشت که من هم همین قالب رابراش بگذارم
باز هم به خاطر محبتت ممنونم


خواهش ميكنم اميدوارم هميشه خدا شادباشين و هيچ گرفتاري براتون پيش نياد
مامان حنا
31 فروردین 91 4:51
ای جونم خدا رو شکر خیلی خوشحالم که تارا جون این عادت رو ترک کرده والبته دست رها جون هم درد نکنه بابت هدیه دادنش
آفففففففرین به تارای نانازم
تارا جونم می بوسمت خاله جونم


ممنون از لطفتون
مامان سانلي
1 اردیبهشت 91 4:11
آفرين تارا جون كه عادت انگشت مكيدن رو ترك كرده.دوست دارم خاله ميبوسمت



ممنون خاله جون منم دوستت دارم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم تارا می باشد